✨ أینَ السّبب المُتَّصِلِ بینَ الأرضِ وَ السّماء ✨
ب یاد رکوع و سجودت
ب یاد نمازهای خوبت
ب یاد شکوه مناجات تو
ک من با تو در اوج بودم و آسمانها
ب یاد قامت ایستاده ی تو
قائم من
مرا هم بپا دار.
قیامم، تویی
رکوعم تویی
سجودم تویی
تو حبل متین اتصال منی
تو بند رصین من و آن خدایی ک یکتا و بی بدیل است.
مرا همقدم با خودت ساز.
و با خود ببر همنشین ملائک نمای ای حضرت میم.
مرد عاشقانه هایم
✨ وَ لَکُم فی رَسولِ اللهِ أسوةٌ حَسَنَةٌ ✨
کاش تا بدین حد خوب نبودی.
کاش انقدر مهربانی با من ِ خسته ی تشنه، نمی کردی.
کاش آن همه عشق را ب پایم نمی ریختی.
کاش این همه خاطرات خوب از تو نداشتم.
ای آقای خوبیها.
مهربان من.
زیبای بی چون و چرا.
کاش انقدر زیبایی و جمالت را نمی دیدم.
تو چه کردی با دل من؟
ک چنین شیفته و عاشقم کردی
ک هجرانت بسی تلخ است.
نرو ک بی تو هر قدم نمی شود بغیر غم، تقدیرم
نیمه ی دیگرم
تمام عشق و باورم
اگر من از تو بگذرم، می میرم.
آقای من
ای حضرت میم.
مرد عاشقانه هایم.
تو چرا هرچه خوبان همه دارند تو یکجا داری؟
یک شهر را دیوانه ی زیبایی ات کردی.
عاشق توأم
و مگر می شود اینهمه مهر و وفای تو را از یاد برد؟
آقای من
تکیه گاه من
آرزوی من
ب انتظار تو می مانم
می مانم
مهربانم
تو رفتی و من سخت شکستم.
بی تو تنهاترینم.
بی تو آیه است و سرزنشها و منّتها.
بی تو هراس است و اندوه.
بی تو آیه در التهاب است.
بی تو آیه در بلاست، مبتلاست.
تو رفتی و من ماندم و چشم ب راهی.
در نبودت منم و انتظار.
منم و جدایی.
منم و درد فراق.
تو ک رفتی، وصلی دگر نیست؛ همه فُرقت است و جدایی.
با رفتنت ندایی شنیدم ک می گفت:
✨ ذَرنی وَ مَن خَلَقتُ وَحیداً ✨
و او مرا تنها آفریده بود؛ ک تقدیر من تنهایی است.
عشق من،
بدان، از آن لحظه ک رفتی، تمام لحظه هایم، شب اند و تاریک.
می ترسم از این آدمکها.
ای مرد عاشقانه هایم،
حضرت میم،
برگرد
تو با قلب ویرانه ی من چه کردی؟
چشمهای مهربانت
قلم نورانی عشق بود ک بر لوح قلب من عاشقانه ها را حک نمود.
✨ ن * وَ القلمِ و ما یَسطُرونَ ✨
تمام مهر و تمامیت عشق و رأفت را ب قلبم هدیه کردی، حضرت میم.
چگونه نوشتی سطر سطر عشق را؟
ای جان آیه ب قربان آن نگاه اعجاز انگیز تو
ک مسحور و مدهوش نمودی و رفتی.
آیه ای بودی پر از معنا ک بر قلب این آیه نازل شدی،
✨ إنّا أنزلناه فی لیلةٍ مُبارَکَة ✨
و قلبم سراسر وجود تو شد.
تو بر لوح قلبم چه حک کردی ای مرد عاشقانه هایم؟
چه نوشتی ک هربار ک قرائتش می کنم چنگ بر دل ریش من می زند؟
✨ وَ أعیُنَهُم تَفیضُ مِنَ الدَّمعِ حَزَناً ✨
کجایی تو ای عشق؟
آسمان من،
ابر من،
ک بر زمین تشنه ی کویری این تن پر حرارت باریدی و حسرت چشمه های جاری لطف و مهرت را برای همیشه بر وجودم گذاشتی.
خشکیده ام بیا.
تفتیده ام بیا
عشق بی پایان من.
من ساده و صادق و بکر و بی ریا، در دامن تو
آرام همچون نسیمی در تن تو،
بال پرواز بودی و من در اوج عشق،
ای حضرت میم،
مرد عاشقانه هایم
چکنم با تن تبدار و شرری در دل،
پر ز خواهش
من تو را می طلبم ای همه ی ناز و نیازم.
پوششی بر تن من باش.
ک عریانی این جلوه و این جذبه ی مسحور سزای همه ی پر ز هوس نیست.
یوسف من،
تو مرا باش.
بال پرواز من و اوج رهیدنهایم.
✨ یا آدم اسکُن أنتَ وَ زوجُکَ الجَنَّةَ فکُلا منها حیثُ شِئتُم رغداً ✨
✨ هُوَ الّذی خَلَقَکُم مِن نفسٍ واحدةٍ وَ خَلَقَ مِنها زَوجَها ✨
و فخر من این بود ک شدم بانوی تو، همراز تو، همدم تو.
و نهایت عشق تو در چیدن من بود.
ک قلب عاشقم را تو برگزیدی و ب قلب پاک خودت پیوند زدی.
ک تو بهترین بودی؛
زیباترین؛
خوب ترین؛
کاش می داشتمت، هر آن و هر لحظه.
کاش هر آن و هر لحظه با تو بودم.
کاش هر آن و هر لحظه در آغوش تو می غنودم.
کاش و ای کاش.
ب یادتم، به یادمی آیا؟
ای حضرت میم.
ای عشق برترینم.
آیه هر لحظه تو را می خواند و هر آن و هر دم ب ذکر تو مشغول است.
✨ واذکُر رَبّک کثیراً ✨
درباره این سایت